English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8064 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
liked U فی المثل
vide U فی المثل
likes U فی المثل
to wit U فی المثل
like U فی المثل
remunerations U اجرت المثل
sooth U ضرب المثل
fair equivalent remuneration U اجرت المثل
remuneration U اجرت المثل
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
proverb U ضرب المثل
quit rent U اجرت المثل
proverbs U ضرب المثل
bywords U ضرب المثل
byword U ضرب المثل
wise saw U ضرب المثل
maximal U وابسته به ضرب المثل
proberbial U وابسته بضرب المثل
his generosity was proverbial U دهش او ضرب المثل
anecdote U امثال ضرب المثل
anecdotes U امثال ضرب المثل
to become a byword U ضرب المثل شدن
to become a proverb U ضرب المثل شدن
gnomic U شامل پند و ضرب المثل
he is a p for foolishness U درحماقت ضرب المثل است
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
proverbially U بشکل ضرب المثل بطور مشهور
he was wise to a proverb U در خرمندی ضرب المثل شده بود
Money doesn't bring [buy] happiness. <proverb> U پول خوشبختی نمی آورد. [ضرب المثل]
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
All show and no substance. <proverb> U از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
A fair face may hide a foul heart. <proverb> U از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
terming U جمله
among the rest U از ان جمله
including <prep.> U از جمله
sentences U جمله
termed U جمله
sentencing U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
term U جمله
amongst U از جمله
outright U جمله
outrightly U جمله
comprising <prep.> U از جمله
mongst U از جمله
sentence U جمله
sentence U جمله
terming U جمله عبارت
term U جمله [ریاضی]
mathematical term U جمله [ریاضی]
residual term U جمله پسماند
residual term U جمله باقیمانده
sentence fragment U جمله جزء
statement label U برچسب جمله
stochastic term U جمله تصادفی
wordage U جمله بندی
verbiage [American English] U جمله بندی
diction U جمله بندی
wording U جمله بندی
word choice U جمله بندی
choice of words U جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
one word sentence U جمله تک واژهای
provisos U جمله شرطی
definiens U جمله تعریفی
term U جمله طیفی
term U جمله عبارت
error term U جمله خطا
double talk U جمله دو پهلو
parenthesis U جمله معترضه
final term U جمله نهایی
compound statement U جمله مرکب
termed U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
declaration statement U جمله تعریفی
clauses U جزئی از جمله
clause U جزئی از جمله
an involed sentence U جمله پیچدار
assignment statement U جمله جایگزینی
middling U جمله مشترک
terming U جمله طیفی
totaled U جمله سرجمع
control statement U جمله کنترلی
totals U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
loose sentence U جمله بیربط
total U جمله سرجمع
periods U جمله کامل
period U جمله کامل
proviso U جمله شرطی
totaling U جمله سرجمع
executable statement U جمله اجرایی
totalled U جمله سرجمع
parses U جمله راتجزیه کردن
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
parse U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
period U نقطه پایان جمله
periods U نقطه پایان جمله
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch line U جمله اساسی واصلی
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
monomial U دارای فقط یک جمله
term symbol U نشانه جمله طیفی
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
punch-lines U جمله اساسی واصلی
impresa U نشانه جمله شعاری
job control statement U جمله کنترل کار
job control statement U جمله کنترل برنامه
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
full point U نقطه پایان جمله
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
When it rains, it pours <idiom> U بدشانسی وقتی که می آید پشت سر هم می آید. [ضرب المثل]
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com